دان شارکو درگذشت: صاحب رستوران ساوث ساید 94 ساله بود


دون شارکو وانمود کرد که متوجه نشده بود، در حالی که پسر 7 ساله‌اش در صندلی عقب کرایسلر خود پنهان شد، هنگامی که روی صندلی راننده نشست و از خانه خود در ساحل جنوبی دور شد تا به رستوران کوچکش در خیابان از ایالات متحده برود. کارخانه فولاد جنوب.

این یک عادت شنبه برای پسر، که او نیز دان نام داشت، بود و او به سختی پدرش را می دید، زیرا او فقط دو روز در سال مرخصی می گرفت – کریسمس و شکرگزاری.

وقتی به رستوران رسیدند، او به پدرش کمک کرد تا نبات های همبرگر را بکوبد و کیسه های پلاستیکی کوچک را با پودر سوخاری پر کند تا با دستور فلفل سرو شود.

پسر آقای شارکو گفت: “روزی بود که می توانستم تمام روز را با او سپری کنم.”

هر چهار فرزند آقای شارکو در نهایت در Don’s Drive-In، 8300 S. Burley Ave.، که به مشتریانی از نجاران گرسنه خدمت می کرد، کمک کردند.

دخترش، مادلین شارکو، در آگهی ترحیم خانواده نوشت: «او می‌خواست خانواده‌اش در کنار او باشند. ما هرگز سر راه او قرار نگرفتیم، حتی زمانی که به وضوح زیر پا بودیم. او ما را خیلی دوست داشت و ما این را می دانستیم.»

خانواده اش گفتند که آقای شارکو روز دوشنبه به مرگ طبیعی درگذشت. او 94 بود.

نیمی از ساختمانش را کارش اشغال کرده بود و بقیه را میخانه پدرشوهرش. پنجره ای بین آنها اجازه می داد تا سفارشات غذا به دوستداران آبجو در طرف دیگر دیواری که مشاغل را از هم جدا می کرد ارسال شود.

در دهه 1970، زمانی که کارخانه فولاد شروع به افول کرد، آقای شارکو رستوران خود را تعطیل کرد و با برادران بزرگترش، جورج و جری، که سه رستوران شارکو را در نقاط دیگر شهر و حومه اداره می کردند، به کار رفت.

آقای شارکو و همسر آینده اش، لورین سوپرت، در یک مهمانی کلیسا در سال 1951 با هم آشنا شدند. شماره اش را به او نداد. اما او فکر می کرد که او را به یاد دنی کی، بازیگر مورد علاقه اش می اندازد.

آقای شارکو متوجه شد که در جواهر فروشی برای کارسون پیری اسکات کار می کند. بنابراین او آنجا حاضر شد و از او خواست که در طول 15 دقیقه استراحت قهوه با او ملاقات کند. ده ماه بعد ازدواج کردند.

آقای شارکو در 21 اوت 1929 در شیکاگو در خانواده جورج و الکساندرا شارکو که از لیتوانی به ایالات متحده آمده بودند به دنیا آمد. پدرش تا زمانی که توانست پول کافی برای باز کردن یک فروشگاه مواد غذایی پس انداز کند در اتحادیه استاک یاردز کار می کرد.

دان جوان در پارک مارکت در کنار سایر خانواده های مهاجر لیتوانیایی بزرگ شد. از دبیرستان تیلدن و دانشگاه لویولا شیکاگو فارغ التحصیل شد و سپس در طول جنگ کره در ارتش خدمت کرد. در ژاپن مستقر بود و هرگز درگیری را ندید.

دخترش گفت: «او به من یاد داد سخت کار کنم و اعتماد به نفس داشته باشم. «ما یک خانواده بودیم. ما با هم کار کردیم و از هم حمایت کردیم.”

برای سی و پنجمین جلسه دبیرستان، مادر مادلین مادلین شارکو با ساختن گردنبندهایی شبیه به لی هاوایی، اما از آب نبات به جای گل، نوستالژی نوجوانان را بازسازی کرد تا در این گردهمایی پخش شود. او که غرق کار معمولی بود و متعجب بود که چرا در آن ثبت نام کرده است، برای کمک به پدرش که در آن زمان 87 سال داشت مراجعه کرد.

او گفت: “مشکلی نیست، من آن را کشف می کنم و انجامش می دهم.”

او در نهایت ساعت‌ها را صرف بستن شکلات و آب نبات دیگر کرد.

در سال 1973، آقای شارکو به اوک لان نقل مکان کرد، جایی که او و همسرش ابتدا یک محله کاتولیک را پیدا کردند که دوست داشتند قبل از اینکه به دنبال خانه بگردند.

پس از مرگ همسرش در سال 2005، آقای شارکو یک داشوند مینیاتوری خریداری کرد که نامش راسکال گذاشت. سگ در حالی که مرکوری مارکی خود را به جواهر یا قبر همسرش می برد، روی بغل او نشست.

آقای شارکو از طرفداران مشتاق کابز بود که گاهی فکر می کرد باید یک ورزش نویس می شد تا بعدازظهرهای تابستان را در Wrigley Field بگذراند.

از آقای شارکو علاوه بر دختر و پسرش دان، پسران پاول و استپان، چهار نوه و 9 نوه نیز به یادگار مانده است.

بازدید از ساعت 3 تا 8 بعد از ظهر، یکشنبه در خانه تشییع جنازه تامپسون و کونستر، اوک لاون، همراه با مراسم دعا در ساعت 8:45 صبح دوشنبه، و پس از آن یک راهپیمایی به سمت کلیسای کاتولیک سنت لینوس، اوک لان در ساعت 9:30 صبح برنامه ریزی شده است. مراسم عشا در روز دوشنبه.



دیدگاهتان را بنویسید